نمایشی درباره بنیان لرزان یک ازدواج | زوال عاطفی و روانی بدون مصالحه و رستگاری
همشهری آنلاین، محمدمسعود احدی: این نمایشنامه که به عنوان یکی از افراطیترین درامها دربارۀ زندگی مشترک شناخته میشود، با بهرهگیری از زبان طنز تلخ و دیالوگهای گزنده، داستان رابطۀ زن و شوهری را روایت میکند که حالا به یک نبرد روانی تبدیل شده است. با ورود یک خویشاوند قدیمی به خانه، دشمنی آمیخته به خشونت و تحقیر میان این زوج، به شکل افسارگسیختهای اوج میگیرد و تبدیل به جنگی تمام عیار میشود.
آنچه «بازی استریندبرگ» را متمایز میکند، رویکرد بیپردۀ آن نسبت به زوال عاطفی و روانی است؛ جایی که نه خبری از مصالحه است و نه امیدی به رستگاری. این نمایش، با فضای بستهاش، استعارهای از زندان یک ازدواج ناموفق است. این انزوا، حس مرگ تدریجی را پررنگ میکند و تماشاگر را وامیدارد تا میان خنده و وحشت، معنای واقعی همزیستی را بازاندیشی کند. ساختار دایرهای و پوچگرایانۀ دیالوگها و کشمکشهای میان زوجین بارها تکرار میشود؛ گویی این دو محکومند تا به ابد در چرخهای فرسایشی زندگی کنند.
روانشناسی عمیق شخصیتها در این اثر، با نگاهی تیره اما دقیق، مکانیسمهای دفاعی، سلطهگری، تحقیر و وابستگی بیمارگونه را کالبدشکافی و به تماشاگر یادآوری میکند که هیچکدام از شخصیتها قربانی یا قهرمان کامل نیستند؛ بلکه همه در فساد رابطه شریکند. مرگ در این نمایش فقط پایانی فیزیکی نیست، بلکه استعارهای است از پوسیدگی درونی، نبود معنا و مردگی روح در یک همزیستی تحمیلی.
«بازی استریندبرگ» نمایشی است که با نگاهی بیرحمانه و بیتعارف به ماهیت روابط انسانی، تنهایی و نبردهای قدرت میپردازد. این اثر نه تنها از لحاظ روانشناختی پیچیده و تأثیرگذار است، بلکه از نظر فرم نیز پیشرو محسوب میشود. دورنمات در این نمایش، پرده از چهرهای میکشد که بسیاری ترجیح میدهند انکارش کنند: مرگی که میتواند زیر پوست زندگی جریان داشته باشد.
«بازی استریندبرگ» که به دلیل ساختار منحصر به فرد و محتوای چالشبرانگیزش همواره مورد توجه کارگردانان و مخاطبان تئاتر سراسر جهان بوده است، این روزها با ترجمۀ حمید سمندریان و کارگردانی محمدرضا مالکی در تماشاخانۀ ایرانشهر به روی صحنه میرود. کارگردان اثر در سی سالگی فعالیت هنریاش، آن را به اساتید خود ــ مصطفی اسکویی و حمید سمندریان ــ تقدیم کرده و آن را ادای دینی به نسل پیشین تئاتر میداند.