ماهگرفتگی امشب؛ بازی سایهها یا سایه ترس بر آدمها
خبرگزاری مهر – مجله مهر: ماه در فرهنگ بشر بیشتر از یک جرم آسمانی است. قرص سفید و آرام آن در آسمان شب، الهامبخش شعر و اسطوره، نماد عشق و راز و گاهی هم نشانهای از خشم خدایان و آغاز فاجعه بوده است. اما یکی از شگفتانگیزترین لحظات در رابطه انسان با ماه، زمانی است که این قرص نقرهای ناگهان تاریک یا سرخفام میشود؛ رخدادی که ما امروز آن را «ماهگرفتگی» یا «خسوف» مینامیم و امشب در شانزدهم شهریورماه شاهد یکی از نادرترین نوع آن خواهیم بود.
در طول تاریخ، ماهگرفتگی برای مردم صرفاً یک پدیده طبیعی نبوده است. مردمان آن را پیام آسمان، هشدار خدایان، حمله دیوان یا پیشگویی جنگ و قحطی میدانستند. نگاهی به باورها، ترسها و آئینهای مرتبط با خسوف، تصویری شگفتانگیز از تلاش بشر برای معنا بخشیدن به رازهای ناشناخته کیهانی برای ذهن کوچک و دنیای پر از ترسش را به ما نشان میدهد.
ماه گرفتگی در ایران باستان: نبرد اهریمن با ماه
در متون زرتشتی همچون بندهش، خسوف نتیجه حمله اهریمن به ماه دانسته میشد؛ ماه که خود نماد اهورامزدا بود، در چنین شبی به تاریکی فرو میرفت. مردم برای یاری رساندن به آن، آتش میافروختند و اوستا میخواندند تا روشنایی بازگردد.
این نگاه در شاهنامه فردوسی نیز بازتاب یافته است؛ جایی که گرفتگی ماه نشانهای شوم برای شاهان معرفی میشود. چنین باورهایی نشان میدهد که برای ایرانیان باستان، آسمان و سیاست، تقدیر فردی و کیهانی، بههم گره خورده بودند.
ماه گرفتگی در چین: اژدهایی که ماه را میبلعید
در چین باستان، افسانهها از اژدهایی سخن میگفتند که در هنگام خسوف، ماه را میبلعد. مردم با کوبیدن طبلها و دیگها میکوشیدند هیولا را بترسانند و وادارند تا ماه را رها کند. (مانند صحنهای که در فیلم روز واقعه هم نمایش داده شده است.)
حتی امپراتوران نیز گرفتگی ماه یا خورشید را نشانه نارضایتی آسمان میدانستند و گاه پس از آن در سیاستهایشان تجدید نظر میکردند. این آئین پر سر و صدا، نشاندهنده این است که خسوف برای مردم فقط یک پدیده نجومی نبود، بلکه نقش اجتماعی و سیاسی نیز داشت؛ آسمان پیام میفرستاد و حاکمان مجبور بودند آن را جدی بگیرند.
ماه گرفتگی در هند: دیوی به نام راهُو
در اساطیر هندی، داستان خسوف رنگ و بوی دیگری دارد. هنگامی که خدایان و دیوان، اقیانوس را برای به دست آوردن آب حیات به هم زدند، دیوی به نام راهُو توانست جرعهای از آن بنوشد. ماه و خورشید این راز را فاش کردند و ویشنو، خدای نگهدارنده، سر راهُو را از تن جدا کرد.
اما چون او آب حیات نوشیده بود، زنده ماند و سرِ جداشدهاش در آسمان پرسه میزند. هر زمان که فرصت بیابد، برای انتقام به خورشید یا ماه حمله میکند و آنها را میبلعد. به همین دلیل، هندوها هنگام خسوف و کسوف با طبلنوازی، سرود مذهبی و غسل در رودهای مقدس میکوشیدند ماه و خورشید را از چنگال دیو رها کنند.
ماه گرفتگی در میان اینکاها: جگوار خونآلود
در سوی دیگر جهان، در آمریکای جنوبی، اینکاها باور داشتند که جگوار عظیمی به ماه حمله میکند. آنها سرخی ماه در آسمان شب را اثر دندانهای خونین این حیوان میدانستند. آنها بیم داشتند که پس از خوردن ماه، نوبت زمین برسد و جگوار به سراغ انسانها بیاید. برای همین، مردم برای دفاع، نیزههایشان را بهسوی ماه میگرفتند، سر و صدا راه میانداختند و حتی سگها را وادار به زوزهکشیدن میکردند تا هیولا را بترسانند.
ماه گرفتگی در بینالنهرین: پادشاهی برای قربانی
مردمان بینالنهرین نیز خسوف را حملهای به ماه و در نتیجه حملهای به شخص شاه میدانستند. چون پادشاه نماینده زمین بود، سایه بر ماه بهمنزله سایه بر قدرت او تعبیر میشد. برای محافظت از جان شاه، یک پادشاه بدلی را موقتاً بر تخت مینشاندند تا خطر به او منتقل شود.
این پادشاه چند ساعتی در شکوه زندگی میکرد، اما سرنوشتش پس از پایان خسوف غمانگیز بود: او را قربانی میکردند تا آسیب از شاه اصلی دور شود.(نمونه آن را در سریال ایرانی سلطان و شبان دیدیدم.)
ماه گرفتگی در آفریقا: فرصتی برای صلح
همه فرهنگها خسوف را شوم نمیدانستند. مردم باتامالیبا در توگو و بنین، ماهگرفتگی را جدال میان خورشید و ماه میدیدند. آنها گرد هم میآمدند، از آن دو میخواستند جنگ را تمام کنند و خود نیز کینهها و دشمنیهای قدیمی را کنار میگذاشتند. در این فرهنگ، خسوف فرصتی برای آشتی و همبستگی بود، نه ترس و فاجعه.
ماه گرفتگی در اروپای قرون وسطی: نشانه خون و جادو
اروپاییان قرون وسطی، ماه سرخ را نشانه جنگ، قحطی یا بلای طبیعی میدانستند و آن را با جادوگری و نیروهای تاریک پیوند میزدند. بسیاری از پیشگوییهای آخرالزمانی نیز به «ماه خونین» گره خورده بود.
ماه گرفتگی یا خسوف در باور محلی ایرانیان
در باورهای محلی ایران، خسوف اغلب به اژدها یا موجودات ماورایی نسبت داده میشد. مردم در ایل ممسنی معتقد بودند اجنه و پریان ماه را ربودهاند و برای رهایی آن نقاره میزدند و تیر شلیک میکردند. در کرمانشاه و کردستان، با کوبیدن بر فلزات یا شلیک گلوله میکوشیدند ماه را از دهان هیولا آزاد کنند. در این میانه، تعبیر رنگ ماه هم اهمیت داشت: اگر سیاه میشد، نشانه قحطی و بیماری بود؛ اگر سرخ میشد، خبر از جنگ و خونریزی میداد. در برخی روایات حتی خسوف را نتیجه گناه زنان و کسوف را نتیجه گناه مردان میدانستند.
ماهگرفتگی و بارداری: خرافه یا حقیقت؟
یکی از رایجترین باورهای سنتی، تأثیر خسوف و کسوف بر زنان باردار بود. میگفتند نگاه کردن یا قرار گرفتن زیر نور ماه یا خورشید در این زمان باعث تولد نوزادانی با ناهنجاری، شکاف لب یا خالهای پوستی میشود. اما علم امروز این باورها را رد میکند. لکههای موسوم به «ماهگرفتگی» روی پوست نوزادان، در واقع ناشی از اختلال ژنتیکی در عروق پوستی است و هیچ ربطی به خسوف یا کسوف ندارد. در اسلام نیز این باورها خرافه شمرده میشود و تنها توصیه دینی در هنگام وقوع این رویداد، خواندن نماز آیات است.
ماه گرفتگی و پیوند آن با ادبیات و هنر: از شاهنامه تا تالکین
ماهگرفتگی بارها الهامبخش شاعران و نویسندگان بوده است. در مهابهاراتا هند، آن را نماد نبرد خیر و شر دانستهاند. در شاهنامه نشانهای شوم برای شاهان است. در اساطیر نورس، گرگی به نام اسکول ماه را تعقیب میکند و هنگام خسوف موفق به بلعیدن آن میشود. در ادبیات مدرن، جی. آر. آر. تالکین در ارباب حلقهها ماه سرخ را نشانه ظهور سائورون میداند.
علم امروز چه میگوید؟
با همه این افسانهها، نجوم امروز ماهگرفتگی را به سادگی توضیح میدهد. علم آن را تنها بازی سایهها میداند: زمینی که در مسیر نور خورشید میایستد و ماه را برای دقایقی به رنگ سرخ در میآورد. امروز دیگر خسوف، هشداری برای شاهان و نشانه جنگ نیست؛ بلکه فرصتی است برای لذت بردن از زیبایی آسمان و شگفتی جهان. در واقع، پدیده ماه و خورشیدگرفتگی هیچ تأثیری بر انسان ندارد. خسوف زمانی رخ میدهد که زمین میان خورشید و ماه قرار بگیرد و سایهاش بر ماه بیفتد. در کسوف نیز این ماه است که میان زمین و خورشید قرار میگیرد و بخشی از خورشید را میپوشاند. خسوف و کسوف تغییرات عمدهای در زمین ایجاد نمیکنند.
باری، ماهگرفتگی همچنان راز دارد؛ اما نه در معنای ترسناک گذشته. رازش امروز در این است که چگونه توانسته قرنها تخیل بشر را برانگیزد و در ادبیات، اسطوره و علم جایگاهی چنین مهم پیدا کند.