استانها > اصفهان

شمس لنگرودی: جُنگ اصفهان نقطه عطفی در شعر معاصر ایران بود


خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها- کورش دیباج: شعر، همواره یکی از مهم‌ترین جلوه‌های خلاقیت و بیان هنری در زبان فارسی بوده است. از شکل‌گیری شعر کلاسیک با ساختارهای منسجم عروضی تا جریان‌های نوگرایانه در قرن اخیر، این هنر پیوسته در حال تحول بوده و با شرایط فرهنگی، اجتماعی و حتی تکنولوژیک زمانه خود تطبیق یافته است. در دوران معاصر، شعر فارسی بیش از پیش به سمت فردیت و زبان شخصی سوق پیدا کرده، در حالی که برخی معتقدند این تغییر باعث کاهش ارتباط آن با مخاطبان گسترده شده است.

همچنین، تحول در شیوه‌های انتشار و تغییر ذائقه مخاطبان، پرسش‌های تازه‌ای درباره جایگاه شعر در ادبیات امروز مطرح کرده است.

در این گفتگو با محمد شمس لنگرودی، یکی از چهره‌های شناخته‌شده شعر معاصر، نگاهی به مسیر شعر فارسی، از تجربه‌های شخصی او در ورود به دنیای شاعری تا تحولات کلی‌تر در این حوزه انداخته‌ایم. از نقش جریان‌های ادبی مختلف در شکل‌گیری شعر امروز تا چالش‌هایی که شاعران معاصر با آن روبه‌رو هستند، این مصاحبه فرصتی است برای بررسی جایگاه کنونی شعر و مسیرهای احتمالی آینده آن.

شمس لنگرودی: جُنگ اصفهان نقطه عطفی در شعر معاصر ایران بود

آقای لنگرودی، شعر برای شما از کجا آغاز شد؟

از دوران کودکی. یادم هست یک روز پاییزی که مدرسه‌ام را تغییر داده بودم، برای نام‌نویسی رفته بودم. باران می‌بارید، توی حیاط منتظر بودم که بروم دفتر. چشمم افتاد به روزنامه دیواری مدرسه، شروع کردم به خواندن مطالبش. یک متن خواندم که خیلی به دلم نشست. حرف از زندگی معمولی ما می‌زد، از کارون، از بلم، از چیزهایی که با آن‌ها سر و کار داشتیم. وقتی پایین شعر را نگاه کردم، دیدم اسم شاعرش آدمیزادی است: «فریدون توللی». برایم جالب بود، چون تا آن موقع فکر می‌کردم همه شاعران یا نام‌های سنگین و تاریخی دارند یا اسم‌های مستعار. آن لحظه نقطه عطفی بود. بعد از آن با نادر نادرپور آشنا شدم و شعر او مرا شیفته خود کرد.

به نظر می‌رسد که مسیر ورود شما به دنیای شعر و ادبیات تا حدودی غیرمنتظره بوده است؟

بله، دقیقاً. من ابتدا به شعر کلاسیک علاقه‌ای نداشتم. اما وقتی دیدم که شعر می‌تواند از چیزهای معمولی زندگی حرف بزند، جذاب شد. بعد، کم‌کم با شاعران دیگر آشنا شدم و فهمیدم که شعر یک دنیای وسیع است.

گفتید که نادرپور تأثیر زیادی بر شما داشت. برخی معتقدند که شعر او بینابینی بود، نه سنتی و نه کاملاً نو. این ویژگی باعث شد که عامه مردم بیشتر با آن ارتباط بگیرند.

دقیقاً. شعر نادرپور، مثل شعر توللی، مشیری، شفیعی کدکنی و مصدق، شعری بود که مردم دوست داشتند. این نوع شعر دشوار نبود، اما عمیق بود. خود من هم با همین مسیر وارد شعر شدم.

در این مسیر، به شعر احمد شاملو هم رسیدید؟

بله، سال اول دانشگاه بودم که در کتابخانه چند مجموعه شعر برداشتم، از جمله “ققنوس” شاملو. اول خیلی جذبش نشدم، اما وقتی خواندم:

«پیمانه‌ها به چهل رسید و از آن برگ گذشت

به پایان سرگردانی نزدیک می‌شد…»

یک‌باره فضای شعر برایم عوض شد.

شمس لنگرودی: جُنگ اصفهان نقطه عطفی در شعر معاصر ایران بود

شما در مصاحبه‌هایتان همواره به تأثیر شعر ایدئولوژیک اشاره کردید. درباره این نوع شعر چه نظری دارید؟

ببینید، شاعر می‌تواند ایدئولوژی داشته باشد، اما اگر برای ایدئولوژی شعر بگوید، آن شعر تبدیل به یک انشای فارسی می‌شود. شعر باید خودش باشد. یونانی‌ها یک شاعر کمونیست داشتند، یانیس ریتسوس، که می‌گفتند نوبل باید به او می‌رسید، نه کسی که جایزه را برد. من هم موافق بودم. اما متأسفانه شعر او همیشه درگیر مسائل ایدئولوژیک بود و این باعث می‌شد که یکدست نباشد. شعر باید ترکیبی از تخیل، خلاقیت و احساسات انسانی باشد.

برخی منتقدین ادبی معتقد بودند که اشعار سهراب سپهری را نباید جدی گرفت، اما شما از او دفاع کرده‌اید، در این‌باره چه توضیحی دارید؟

بله، در دهه ۴۰ هرکس از راه می‌رسید به سپهری حمله می‌کرد. مثل این‌که در یک ورزشگاه به کسی بگویند کیسه بوکس! اما الان ببینید، سپهری یکی از برجسته‌ترین شاعران ماست. من از همان موقع گفتم که سرنوشت او سرنوشتی حافظانه است. خودش حافظ نبود، اما شعرش مثل شعر حافظ ماندگار شد.

ب ه نظر شما شعر نتیجه رنج است؟

رنج همیشه هست، اما نه هر رنجی به شعر تبدیل می‌شود. شعر نیاز به فن و مهارت دارد. خیلی‌ها فکر می‌کنند که شعر فقط درد دل است، اما این‌طور نیست. مثل هر هنر دیگری، شعر هم نیاز به یادگیری دارد.

شما در شعرهایتان تصاویر قوی‌ای خلق می‌کنید، مثل نقاشی. این ویژگی آگاهانه است؟

بله، برای من شعر فقط بازی با کلمات نیست. تصویر در شعر بسیار مهم است. شعر باید دیده شود، حس شود.

شمس لنگرودی: جُنگ اصفهان نقطه عطفی در شعر معاصر ایران بود
اعضای جُنگ اصفهان

درباره جُنگ اصفهان و تأثیر آن بر شعر فارسی صحبت کنید.

اصفهان همیشه یکی از کانون‌های مهم شعر فارسی بوده است. اما یک دوره‌ای، جریان‌های ادبی خاصی در این شهر شکل گرفت که تأثیر زیادی روی شعر مدرن گذاشت. شاعران اصفهانی، چه در دوران کلاسیک و چه در دوران معاصر، همیشه نگاه خاصی به شعر داشته‌اند. مثلاً جریان نیمایی در اصفهان شکل و شمایل متفاوتی نسبت به تهران یا مشهد داشت. این تفاوت‌ها باعث شد که شعر معاصر ایران چندلایه‌تر شود.

شما برخی شعرهایتان را به افراد خاصی تقدیم کرده‌اید، مثلاً به احمد پوری. این تقدیم‌ها چه معنایی برای شما دارند؟

این تقدیم‌ها نوعی قدردانی‌اند. مثلاً احمد پوری دوست نزدیک من است و تأثیر زیادی روی من گذاشته است. یک روز سرد پاییزی، همسرم قرار بود برای مدتی به سفر برود. همان روز احمد پوری هم گفت که به انگلستان می‌رود. این دلتنگی دو برابر شد و من آن روز یکی از شعرهای مهمم را نوشتم و به او تقدیم کردم.

در پایان اگر نکته‌ای باقی مانده بفرمایید.

همیشه به دوستانم می‌گویم که وقت هست، فقط باید استفاده کرد. بیژن نجدی، که یکی از بهترین داستان‌نویسان ایران بود، بعد از سال‌ها تدریس ریاضی، از ساعت ۵ صبح بیدار می‌شد و قبل از تدریس داستان می‌نوشت. نتیجه‌اش شد انتشار کتاب «یوزپلنگانی که با من دویدند». پس وقت هست، باید کار کرد.



منبع:مهر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا