شاه، انگلیس و بحرین؛ روایتی از یک خیانت تاریخی
به گزارش همشهری آنلاین، عباس سلیمی نمین، مورخ تاریخ معاصر ایران: مسئلهٔ تمامیت ارضی ایران و میزان حساسیت حکومتها نسبت به آن، همواره یکی از مباحث مهم تاریخی و سیاسی بوده است. در این میان، دوران حکومت پهلوی بهویژه از منظر سیاستهای اتخاذشده در قبال جدایی بحرین، جایگاه خاصی دارد. بررسی مدارک و شواهد تاریخی نشان میدهد که پهلویها نهتنها در حفظ تمامیت ارضی کشور حساسیتی نداشتند، بلکه در بزنگاههای مهم تاریخی، تصمیماتی اتخاذ کردند که به سود بیگانگان و به زیان ملت ایران تمام شد.
یکی از مهمترین نمونههای این سیاست، جدایی بحرین از خاک ایران است. ادعای برخی طرفداران خاندان پهلوی مبنی بر اینکه جدایی بحرین ارتباطی به پهلویها نداشته و پیشتر از ایران جدا شده بود، با اسناد تاریخی منافات دارد. بیتردید، همواره بیگانگان برای جدا کردن بخشهایی از ایران تلاش کردهاند، اما این محمدرضا شاه پهلوی بود که با برگزاری نظرسنجی در بحرین، زمینه را برای این جدایی فراهم کرد. درحالیکه اگر چنین نظرسنجیای برگزار میشد، مردم بحرین بهطور قطع به جدایی از ایران رأی نمیدادند، اما شاه با عدم اعتراض به این روند، عملاً راه را برای تحقق اهداف انگلستان هموار ساخت.
شواهد تاریخی متعددی نشاندهندهٔ نقش پهلویها در این ماجراست. اسناد وزارت خارجهٔ ایران، اظهارات برخی نمایندگان مجلس نظیر پزشکپور و مذاکرات دیپلماتیک آن زمان همگی بر این حقیقت تأکید دارند. محمدرضا شاه ابتدا با جدایی بحرین مخالفت کرد، اما پس از سفر به هند، با برگزاری نظرسنجی در این منطقه موافقت نمود. نکتهٔ جالب توجه این است که رفراندومی که ادعا شده بود، هرگز برگزار نشد و شاه نیز اعتراضی نسبت به این تخلف نداشت.
واقعیت این است که تنها نظرات برخی گروههای وابسته به انگلیس در این جدایی مدنظر قرار گرفت و خواست عمومی مردم بحرین و ایران نادیده گرفته شد. در آن دوران، انگلستان که به دلیل کاهش قدرت خود در منطقه ناچار به عقبنشینی از خلیج فارس بود، به دنبال پایگاهی جدید میگشت. هزینههای سنگین حضور نظامی در منطقه، انگلیسیها را به این نتیجه رسانده بود که باید نفوذ خود را از طریق حمایت از رژیمهای وابسته و تجزیهٔ برخی مناطق تثبیت کنند. به همین دلیل، با اعمال فشار بر محمدرضا شاه، وی را وادار کردند که از ادعای مالکیت بحرین صرفنظر کند تا آنها بتوانند برنامههای خود را در منطقه اجرایی کنند.
از این منظر، باید گفت که بیشترین میزان از خاک ایران که در زمان صلح از کشور جدا شده، در دورهٔ پهلوی رخ داده است و این امر ارتباط مستقیمی با نفوذ گستردهٔ انگلستان در ساختار سیاسی ایران داشته است. تلاشهای امروز برای تطهیر خاندان پهلوی، در واقع نوعی تلاش برای تطهیر سیاستهای استعماری انگلستان نیز محسوب میشود.