آمریکا از دل تاریخ دوقطبی
همشهری آنلاین: حتی اگر آمریکاییها آنطور که خودشان فکر میکنند از نظر ایدئولوژیک دوقطبی نباشند، اما از نظر احساسی به طور کامل قطبی شدهاند. به عبارت دیگر، آنها نسبت به اعضای طرف مقابل خود از نظر فکری و سیاسی تمایلی ندارند و حتی حاضر به پذیرش طرف مخالف خود نیستند. این نتیجه گیری گزارشی است که موسسه کارنگی آن را منتشر کرده و گفته است که اگر در حال حاضر رسانههای اجتماعی و فضای مجازی برای دوقطبی شدن آمریکا مقصر شناخته میشوند، اما واقعیت این است که قطببندی شهروندان در برابر هم حتی قبل از اینترنت شروع به رشد کرده بود. ظهور تلویزیونهای کابلی و برنامههای گفتگوی رادیویی حتی سالها پیش از شکل گیری فضای مجازی، دوقطبی در آمریکا را تشدید کرد و این فضای دوقطبی با شکل گیری فضای مجازی و شبکههای گفتگوی مجازی شدت گرفت.
دوقطبی از نخستین روزهای تاسیس آمریکا
مطالعات و بررسیهای تاریخی عمیقتر حکایت از آن دارد، که اصولا تاسیس آمریکا با مسائل و موضوعات پرچالشی همراه بوده و این مسائل باعث شده تا آمریکا از همان ابتدا صحنه رویارویی دو گروه متعارض شود. برخی از موضوعات دوقطبی شده در طول تاریخ آمریکا را براساس گزارش واشنگتن پست مورد اشاره قرار خواهیم داد:
۱. دوران تأسیس آمریکا (۱۷۷۶-۱۸۶۰): آغاز شکافهای سیاسی
پس از استقلال آمریکا، دو حزب اصلی شکل گرفتند:
فدرالیستها (الکساندر همیلتون): طرفدار دولت مرکزی قوی
جمهوریخواهان دموکراتیک (توماس جفرسون): مدافع حقوق ایالتها و کشاورزان.
بحران اصلی: اختلافات بین این دو گروه بیشتر بر سر میزان قدرت دولت مرکزی بود، اما در نهایت باعث جنگ داخلی نشد.
۲. جنگ داخلی و بازسازی (۱۸۶۱-۱۸۷۷): بزرگترین شکاف در تاریخ آمریکا
با شدت گرفتن اختلافات درباره بردهداری، آمریکا دچار شدیدترین دو قطبی سیاسی خود شد که به جنگ داخلی (۱۸۶۱-۱۸۶۵) انجامید.
شمال (اتحادیه) به رهبری آبراهام لینکلن مخالف گسترش بردهداری بود.
جنوب (ایالات کنفدراسیون) از بردهداری دفاع میکرد.
نتیجه: پس از پیروزی شمال، دوران بازسازی آغاز شد، اما اختلافات نژادی و اقتصادی باقی ماندند.
۳. قرن بیستم: دوران تغییرات و آغاز دو قطبی مدرن
در این دوره، دو حزب اصلی (جمهوریخواه و دموکرات) تحول یافتند:
دهه ۱۹۳۰ (دوران نیو دیل): دموکراتها به رهبری فرانکلین روزولت برنامههای رفاهی گستردهای اجرا کردند که به اختلاف بین لیبرالها و محافظهکاران دامن زد.
دهه ۱۹۶۰ (جنبش حقوق مدنی): لیندون جانسون، رئیسجمهور دموکرات، قوانین حمایت از حقوق مدنی را تصویب کرد. این باعث شد که سفیدپوستان محافظهکار جنوب به حزب جمهوریخواه متمایل شوند.
دوره نیکسون و ریگان (۱۹۷۰-۱۹۸۰): جمهوریخواهان با استفاده از استراتژی جنوب (Southern Strategy) رأی محافظهکاران سفیدپوست را جذب کردند و شکافهای فرهنگی بیشتر شد.
نتیجه: دو حزب بهطور فزایندهای به دو قطب لیبرال (دموکرات) و محافظهکار (جمهوریخواه) تبدیل شدند.