بحرانهای طبیعی و آشوب اجتماعی؛ چرا آمریکا پس از حوادث طبیعی میلرزد؟
به گزارش همشهری آنلاین، ثمانه اکوان – کارشناس مسائل آمریکا: ایالات متحده معمولاً بهدلیل شرایط جغرافیایی خود با حوادث طبیعی دست در گریبان است. روزی سیل در تگزاس(2017)، مردم را آواره میکند و روز دیگر طوفانهای بزرگی چون کاترینا (2005) در نیو اورلئان، ایرما (2017) در فلوریدا، سندی (2012) در نیوجرسی و نیویورک و آتش سوزیهای سال 2020 در کالیفرنیا، مردم را از خانه و کاشانه خود آواره کرده و آنها را وادار میسازد که برای تأمین مایحتاج اولیه خود دست به دامن خیریهها و یا کمکهای دولتی شوند. با این حال نگاههای آخر الزمانی مردم به شرایط زندگی شان در قاره پهناور آمریکا و عدم اعتماد به دولت و رسانههای رسمی باعث شده است که پس از هر حادثه طبیعی، شاهد شکل گیری موج جدیدی از غارت و آسیب زدن به اموال عمومی و دزدیهای بزرگ در ایالتهای مختلف باشیم.
سیلاب بیرحمانه به شهر میتازد و خانهها و خیابانها در زیر آب غرق میشوند، گروهی از مردم با وحشت و اضطراب به فروشگاهها هجوم میآورند. قفسههای خالی از کالاهای ضروری و دزدیهای گسترده بهسرعت در اخبار و شبکههای اجتماعی منتشر میشود. این تصاویر بهخوبی بازتابدهنده هرج و مرج و غارتی است که در بحرانهای طبیعی در ایالات متحده رخ میدهد. در فیلمها و مستندهای آمریکایی نیز بارها شاهد این صحنهها بودهایم؛ جایی که در میانه طوفان یا زلزله، افراد بهجای جستجوی پناهگاه، به مغازهها و انبارها یورش میبرند، گویی که جهان به پایان رسیده و تنها چیزی که اهمیت دارد، تأمین فوری نیازهای فردی است. اما چه عواملی باعث میشود که در لحظات بحرانی، اینگونه رفتارهای ضد اجتماعی شکل بگیرد؟ چرا در چنین لحظات هراسانگیزی، بحرانهای طبیعی به ناگهان به صحنههایی از هرج و مرج و غارت تبدیل میشوند؟ و دیدگاه آخرالزمانی بودن هر حادثه طبیعی در آمریکا از کجا ریشه میگیرد؟
اولین عاملی که باعث میشود پس از هر حادثه طبیعی، موج غارت و آسیب به اموال عمومی را شاهد باشیم، فرهنگ فردگرایی و عدم اعتماد به نهادهای دولتی است فرهنگ فرد محور و البته تجربیات قبلی در مورد «رها شدن به حال خود در مواقع بحرانی»، مردم را وامیدارد تا خودشان بهدنبال راهحلها و راهکارهای شخصی برای ادامه حیات دادن در مواقع بحرانی باشند. در چنین شرایطی، افرادی که به منابع کافی دسترسی ندارند یا از کمکرسانیهای دولت احساس ناامیدی میکنند، ممکن است به غارت فروشگاهها یا منابع دیگر رویآورند.
این تصاویر را در بسیاری از فیلمهای آمریکایی نیز شاهد بودهایم؛ روحیهای که میگوید هیچکس بهدنبال نجات تو نمیآید و تو باید از خودت و خانوادهات در شرایط بحرانی حفاظت کنی. این روحیه اما نشئت گرفته از مشکلی دیگر در ایالات متحده نیز هست و آن شکاف اقتصادی شدیدی است که مردم روز بهروز بیشتر آن را در زندگی خود احساس میکنند. اقشار فقیر تر در شرایط بحرانی آسیبپذیرتر هستند و اقشار غنی (یک درصد جامعه آمریکا) بلافاصله بعد از حادثه و یا حتی چند مدتی قبل از حادثه با پیش بینی زمان آن، بهسرعت کولهبار خود را جمع کرده و جان خود و خانواده شان را نجات میدهند. احساس بی عدالتی و اجتماعی در شرایط بحرانی اما منجر به رفتارهای ضد اجتماعی و غارت میشود. این شرایط اگر در منطقهای رخ دهد که بهصورت تاریخی و سیستماتیک توسط دولت نادیده انگاشته شده (مانند ایالتهایی که جمعیت سیاه پوست و یا لاتین تبار بیشتری دارد) وخیمتر نیز خواهد بود زیرا مردم در این شرایط به این باور رسیدهاند که هیچ ناجی ای در کار نخواهد بود و دولت خود را برای نجات دادن اقشاری که آنها را شهروند درجهدو و سه میداند، به دردسر نمیاندازد.
یکی دیگر از جنبههای قابل تأمل در رفتار مردم آمریکا در زمان بحرانهای طبیعی، نبود حس همدلی و همکاری اجتماعی است. در شرایطی که بحرانهای مشابه در بسیاری از کشورها با افزایش حس همبستگی و کمک متقابل همراه است، در آمریکا غالباً شاهد صحنههایی از رقابت شدید برای منابع محدود هستیم. افراد بهجای کمک به یکدیگر، برای تأمین نیازهای خود به رفتارهای انحصارطلبانه روی میآورند. این رفتارها ریشه در فرهنگ فردگرایانهای دارد که به مردم القا کرده است هر کس باید تنها به فکر خود باشد. در نتیجه، در زمان بحران، بهجای شکلگیری زنجیرههای حمایتی اجتماعی، رقابت برای زنده ماندن شدت میگیرد
در این شرایط نوع مدیریت بحران نیز در رفتار مردم تأثیر به سزایی دارد. گاهی اوقات ناکارآمدی نهادهای دولتی یا محلی در مدیریت بحرانها، مخصوصاً در مورد ارائه کمکها و خدمات ضروری، باعث افزایش اضطراب و ناامیدی مردم میشود. این احساس که مقامات دولتی قادر به کنترل بحران نیستند، ممکن است موجب شود افراد بهدنبال منابع خودساخته و غیرقانونی برای تأمین نیازهای خود باشند. اعتماد به دولتی که در مدیریت بحرانها هیچ توانی از خود نشان نمیدهد و مرتباً بهدلیل ماهیت سرمایه داری خود، مردم را به شرکتها و شرکتها را به مردم حواله میدهد، نمیتواند در نهایت پاسخ مناسبی برای بحرانها نیز داشتهباشد و در همین حال گزارشهای اشتباه و اغراقآمیز رسانهها از حادثه باعث ایجاد ترس و وحشت در میان مردم شده و هر کس را به مسیری رهنمون میشود که خود به فکر تأمین نیازهایش باشد.